سلام نیمه جان :)
حالت را نمیپرسم چون الان خوبم و این یعنی تو هم خوبی ، آخر هرچند که ما هنوز گمشده ایم اما دلهایمان پیداست ، فقط ما نمیبینیم .
این نامه ها فرصت خوبی ست تا برایت از همه چیز راحت تر بگویم
می آیی با هم قرار بگذاریم ؟ که قهر نداشته باشیم ، دیروز داشتم فکر میکردم که اگر ما هی قهر کنیم و هی آشتی کنیم محبت بینمان کمی یخ میبندد . من قهر دوست ندارم ، عصبانی که شدی از من ، اگر دلخور شدی از دستم قهر نکن ، باشه ؟ سرسنگین باش ، اخم کن و کوتاه جوابم را بده اما قهر نکن ، میترسم از قهر ، بی زحمت سرم داد هم نزن ، خب از داد هم میترسم ... من هم قول میدهم که تا جای ممکن باعث رنجت نشوم .
اگر هم که من دلخور بودم ، شرمنده ام و از الان میخواهم برای آن روزی که دلخور بودم و به رویت آوردم حلالم کنی، آن روز با صدایت زمزمه کن ، شعری ترانه ای ، نمیدانم... فقط بخوان ، با صدای خودت بخوان ...
اگر روزی نامه هایم را خواندی ، برایت میگویم که چقدر سخت بود برای تو نوشتن که نمیدانم چطور فکر میکنی و باید از چه کلماتی استفاده کنم تا ناراحتت نکنم .
آخ داشت یادم میرفت ، پس قرار میگذاریم قهر نداشته باشیم ! اصلا و در هیچ شرایطی قهر نداشته باشیم ! هر شب روبه رویم بنشین و مینشینم و بگو و میگویم ، همه ی طول روز را از دلمان بیرون میکنیم ، ما نباید هیچ وقت دلهامان رنگ کدورت بگیرد ! باشه ؟