مثلا :
مثلا اخم کرده باشی ، از آن اخم هایی که دست و پا میلرزاند
اخمالو نشسته باشی و خنده ام بگیرد از بهانه گیری هایت ، خودم را نگه دارم و برایت چای بریزم و دامن گلدارم باد بخورد ...
روبه رویت بنشینم و با لبخند چای خوردنت را تماشا کنم ، اخم هایت بیشتر توی هم بروند و با چشم و ابرو اشاره کنی که « چـــیـه ؟ » خنده ام شدت بگیرد و پناه ببرم به آشپزخانه ، بلند صدایم بزنی و با حرص بگویی « بخندی من میدونم و تو » حیف که نمیدانی با آن ابروهای درهم چطور آدم را دیوانه میکنی ...
وقتش است ، جلوی راهم سبز بشی و با همان اخم های قشنگ و با همان عصبانیت بگویی دلخوری ات را ، دلیل این عصبانیتت را ...بین حرف زدنت با انگشتم اخم هایت را باز کنم .
صدایت بالاتر برود ، سریع خودم را در آغوشت جا کنم و آهسته و به مظلومانه ترین شکل ممکن بگویم « داد نزن ...میترسم » بعد بلافاصله ببوسمت .
چهره ات مثل همیشه مهربان شود و بخندی :)
ساعتی بعد با آرامش ، دلخوری ات را رفع میکنیم :)