خب دخترم ؛ قبلاً برایت از رابطه با بابا گفتم ؛ حآلا باید وظیفه ام را در قبلا همسرداری ات اجرا کنم :
وقتی لباس سفید عــروس را پوشیدی ؛ صورتت ؛ ماه ِ آسمان شد و خنده هایت دل ِ همه را شــاد کرد من کنارت میشینم ؛ میبوسمت و یادت میآورم این حرف ها را :
یک زن ؛ ستون های خانه است ؛ گرمی و آرامش ِ خانه است ؛ لبخندهای خانه ست ؛ گوش نکن حرف هآی روان شناسانه ی اصول رابطه با همسرت را ؛ به حرف دلت گوش کن دخترم ؛ از اینجا به بــعد تو کســی میشوی که میتواند بهشت بخرد برای خودش و شوهرش ؛ کسی که میتواند توی رگ های زندگی آمپول ِ آرامش تزریق کند
با همسرت بداخلاقی نکن هیچ وقت ؛ سـآزش را ؛ تشکر را ؛ یاد بگیر عزیزم ؛ برای همسرت تمام ِ دنیا باش ؛ غــرورش را جریحه دار نکن مــامان که این کآر اول از همه به تو صدمه خواهد زد ؛ ببخش و گذشت را یــاد بگیر ...زندگی خیلی بالا و پایین خواهد داشت ؛ انــقدر که به فکرت خطــور هم نمیکند امــا ستون های خانه اگر بلرزد ؛ کل ِخانه لرزید ؛ تو محکم بــاش حتی اگر روزی شوهرت لرزید و سست شد تو محکم باش و حفظ کن .
مدرن فکر نکن عزیــزم ؛ گـاهی عقب بمآنی خیلی بهتر است ؛ چنگ و دندان هم که لازم شد به کار ببر تا زندگیت حفظ شود
من مــادرت پر از عیب هستم ؛ پر از عیـــب ؛ همه ی کـاستی هایم را ببخش ؛ تمام ِ تــلاشم را کردم که مــادر خوبی باشم . این حرفهآ را جدی بگیر دخترم و با عشق همه را حک کن توی دلت...؛
باور کن شیرینی زندگی به دلهآی بزرگ و مهربان بسته ست ....
حـالا برو ؛ با لباس ِ سفیدت برو و سفید بخت شو :)