سلام خدای عزیزم
خوبی ؟ از آسمان چه خبر ؟
دیشب خوابت را دیدم
خواب دیدم برایم یک دسته نرگس فرستادی و همه ی دسته ی نرگس ها در بغلم جا نمیشود .
خواب دیدم از شدت ذوق داشتن اییینهمه نرگس تند تند برایت بوسه میفرستم و فرشته هایت خسته شده اند از انتقال بوسه هایم به تو !
خواب دیدم داری با لبخند خدایی َت نگاهم میکنی ؛ باران فرستادی و مرا وسط دنیای نرگس ها رها کردی ؛ آزادانه میخندم و باد لای موهایم میپیچد
خدایا ؟
می آیی باهم خلوت عاشقانه داشته باشیم ؟
من دلم نرگس میخواهد ؛ دلم باران میخواهد ؛ دلم لبخندت را میخواهد .
بیا خلوت داشته باشیم ؛ من چشم هایم را ببندم و تو بگویی : بخند بنده ی من ؛ بخند که من دارم میخندم
خدایا ؟ برایم نرگس میفرستی ؟
من دلم از همه ی آدمهای نا آدم گرفته ؟ نرگس برای بنده ی دل گرفته َت میفرستی ؟