یک دهن برایم میخوانی ؟

صدایت بوی عشق میدهد

یک دهن برایم میخوانی ؟

صدایت بوی عشق میدهد

از بلاگفا فرار کردم ، نوشتن ُ اونجا شروع کردم
اما گاهی واقعاً هیچ راهی نیست ....
+
ساکت نباشید و نظراتتون ُبگین

خونه ی اولم : hessminevisad.blogfa.com

پیوندهای روزانه
پیوندها

سلام آقای نیمه

حال مامان بزرگ خوب نیست ، یعنی دکترها گفته اند پارکینسون است ، میدانی ؟ من ناراحتم که مریض است اما میگویم خدایا شکرت که دکتر میتوانست خبرهای بدتری بدهد اما تو با بخشندگیَت نخواستی .

توهم برایم نامه مینویسی ؟ کاش کمی بیشتر از تو میدانستم ، رنگ موها و چشمهایت برایم مهم نیست خیلی ،  دوست داشتم بدانم چطور فکر میکنی ،  دوست داشتم یک روز ، نامه ای از تو به دستم میرسید .

راستی پیشاپیش ممنون که بخاطر من کار میکنی تا زندگیمان بچرخد‌ و محتاج خلق خدا نباشیم ، اما خیلی به خودت فشار نیار ، دوست ندارم مریض بشی ، باور کن برای من مهم نیست کدام خانه ، خانه ی آرزوهایم باشد ، مهم بودن تو درون آن خانه ست .

حداقل یک شب به خوابم بیا و یکم از خودت بگو ، راستش من تورا تصور نمیکنم هیچ وقت ، فقط با خیالی از تو که برایش دست و پا هم تصور نکرده ام حرف میزنم ، اینطوری راحتم که بعدها خاطرت آزرده نشود که قبلا جور دیگری بودی توی ذهنم .

روزها پشت سرهم تمام میشوند و زندگی ادامه دارد ، چی ؟ حال من چطور است ؟ بازهم نگران من شدی ؟ من خوبم ، باور کن خوبم .

خب دیگر نامه به اتمام رسید . دیگر سفارش نمیکنم ، مراقب خودت باش و فعلا هم غصه نخور ، تا وقتی من بیایم و آن وقت دوتایی برای همه ی مشکلات راه حل پیدا میکنیم :)

تا نامه ی بعد ، خدا حافظت

خانوم ِ امیدوار

کاش صدایم برایت آرامبخش باشد 

خانوم ِ امیدوار

هر وقت توی زندگیتون ، به مرحله ای رسیدین که صبح با فکر کسی بیدار شدین که شب با همون فکر خوابیدین و تمام روز بدون دلیل ، با دلشوره حتی فکرتون مشغول بود و اینکه ... هیچ وقت نتونین تصورش کنین توی ذهنتون ...شک نکنید خدا داره بهتون عشق هدیه میده  ، غصه نخورین و نگران نباشین 

فقط درست عاشق باشین ...


+ منم خیلی دلم میخواد عاشق بشم ، یه عشق زمینی که تا آسمون همراهم باشه ، یه عشق آروم کننده ، برام مهم نیس که دردسر داشته باشه یا نه ، دوست دارم عاشق باشم و برای عشقی که دارم تلاش کنم ، برام دعا کنین :)

خانوم ِ امیدوار

دیدین گاهی یه عمر کنار یکی بودین اما هیچ حسی ندارین ولی به جاش 

یه آدمایی هم هستن که فقط چند ساعت پیششون هستی ولی انقدر شیرین و دوست داشتنی به نظر میان که حاضری همه ی عمر پیشت باشن ، اینا ماهن ، ماه ِ تو آسمون :) 

توی زندگیتون دنبال همچین آدمایی باشین ، که با وجود همه ی نقص ها و عیب ها ، دلنشین به نظر میان ُ حالتون خوب میشه باهاشون ، آدمایی که امیدوارت میکنن ‌‌‌‌‌..


+ قبلاً که بلاگفا بودم انقدر تند تند و پشت سرهم پست نمیزاشتم اما حالا ، انگار حرفام بیشتر شدن :) باید همه رو بگم تا یادم نرفته و ذهنم دوباره خالی نشده ...

خانوم ِ امیدوار

بچه ی کوچیکی که روی دست مامانت بودی و زخم داشتی و مامانت دستش ُ دراز کرد که کمکش کنیم ، امروز برات خیلی غصه خوردم .

کاش میتونستم صدات بزنم و بهت بگم متاسفم که دستام توانایی نداره تا برات همه ی شادی هارو بخره ، کاش میتونستم بغلت کنم و با خودم ببرمت پارک ، بعد باهم بلند بخندیم . کاش میتونستم بهت بگم به من نگاه نکن وقتی از جلوت رد شدم ، باور کن شرمنده ی چشمهای قشنگت شدم .

پسرکوچولو ، برات آرزو میکنم از همه بالاتر بری ، قله بری و بخندی ، زخمی نباشی و دستات بخشنده باشن .‌‌..

دختر کوچولوی جلوی بانک که ازم پرسیدی کی دوباره پیشت میام ، توهم من ُ ببخش ، ناتوانی من ُ ببخش قشنگترین دختربچه ی دنیا ، تو لذت بخش ترین لبخند عالم ُ داری ، با روسری سبز روی سرت و اون وزنه ی جلوی پات و دفتر مشقی که کنارت بود .... 

برای تو هم آرزو میکنم که بزرگ بشی و شاد باشی و معصوم ! که بالا بری و بالا و بالا ...بالاتر از همه ی ما ....

خانوم ِ امیدوار

وقتی میام و آمار وبلاگ ُ نگاه میکنم ، میبینم اینهمه چشم ِمهربون دارن من ُمیخونن ، حس مسئولیت پیدا میکنم ، اینکه هرچیزی ُ ننویسم و حواسم باشه وقت تلف کن ِوقت دیگران نباشم 

وگرنه که انقدر حرف دارم که حساب نداره ، نمیدونم چجوری بگم تا خالی بشم ، پر از حرف نگفته ام ...

خانوم ِ امیدوار

سلام نیمه جان :)

حالت را نمیپرسم چون الان خوبم و این یعنی تو هم خوبی ، آخر هرچند که ما هنوز گمشده ایم اما دلهایمان پیداست ، فقط ما نمیبینیم .

این نامه ها فرصت خوبی ست تا برایت از همه چیز راحت تر بگویم 

می آیی با هم قرار بگذاریم ؟ که قهر نداشته باشیم ، دیروز داشتم فکر میکردم که اگر ما هی قهر کنیم و هی آشتی کنیم محبت بینمان کمی یخ میبندد . من قهر دوست ندارم ، عصبانی که شدی از من  ، اگر دلخور شدی از دستم  قهر نکن ، باشه ؟ سرسنگین باش ، اخم کن و کوتاه جوابم را بده اما قهر نکن ، میترسم از قهر ، بی زحمت سرم داد هم نزن ، خب از داد هم میترسم ... من هم قول میدهم که تا جای ممکن باعث رنجت نشوم .

اگر هم که من دلخور بودم ، شرمنده ام و از الان میخواهم برای آن روزی که دلخور بودم و به رویت آوردم حلالم کنی، آن روز با صدایت زمزمه کن ، شعری ترانه ای ، نمیدانم... فقط بخوان ، با صدای خودت بخوان ...

اگر روزی نامه هایم را خواندی ، برایت میگویم که چقدر سخت بود برای تو نوشتن که نمیدانم چطور فکر میکنی و باید از چه کلماتی استفاده کنم تا ناراحتت نکنم . 

آخ داشت یادم میرفت ، پس قرار میگذاریم قهر نداشته باشیم ! اصلا و در هیچ شرایطی قهر نداشته باشیم ! هر شب روبه رویم بنشین و مینشینم و بگو و میگویم ، همه ی طول روز را از دلمان بیرون میکنیم ، ما نباید هیچ وقت دلهامان رنگ کدورت بگیرد ! باشه ؟

خانوم ِ امیدوار

خواهش میکنم ، خواهش میکنم انقدر از دنیا و نامردیاش ؛ از کثیفی و نامهربونی ننویسین ، حرف نزنین ! باور کنین اینکه مثلا سرکوچه ی شما مردم رعایت نمیکنن و آشغالآ رو توی سطل زباله نمیریزن هیچ ربطی به روزگار نداره ، نمیگم همه چی خوبه و میدونم چقدر فرو رفتیم اما ...

اما ما داریم توی این دنیا زندگی میکنیم ، صبح توی همین دنیا بیدار میشیم و شب توی همین دنیا میخوابیم ، نفس میکشیم ، تفریح میکنیم ،برامون اتفاقات قشنگ میفته ...انقدر هرجا که نشستین از نامردی مردم نگین ، خواهش میکنم سعی کنین قشنگ تر نگاه کنید 

نگاه آدما افکارشون ُشکل میده ، دنیا و روزگار هر چقدرم که بده ، درحال حاضر ما داریم توش زندگی میکنیم ! 

نمیخوام بگم نسبت ب همه چی بی تفاوت باشین یا خدایی نکرده عشق به دنیا داشته باشین ، فقط قصدم اینه که قشنگ فکر کنیم و قشنگ زندگی کنیم که این زنجیره ، زنجیره ی قشنگ بین ها ..‌بزرگتر بشه که برسه به بچه های ما و دیگه توی زمان اونا ، همیشه حرف تلخی دوران نباشه ..

خانوم ِ امیدوار

سلام نیمه ی گمشده ، اسمت را همین میگذارم که تا وقت پیدا شدنت برایم نامعلوم باشی .

این اولین نامه ام به توست ، حالم را اگر بپرسی ، خوبم اگر خوب باشی ! ملالی نیست جز دوری شما ، هوا اینجا حسابی گرم است ولی خب تابستان است وجزو زیبایی ها ! نگران ِمن که نیستی ؟ خواهش میکنم نباش که اگر نگران من باشی فکرت مشغول میشود و ممکن است سرت درد بگیرد و بخواهی بروی مسکن بخوری اما حواست پرت شود و اشتباهی چیز دیگری بخوری ..‌من. هیچ دوست ندارم بخاطر من غصه بخوری :)

از اوضاعم برایت بگویم ، خوب است ، مشکلی ندارم و اصلاً هم دلم شور هیچی را نمیزند فقط گاهی  عصرها مثل سیر و سرکه میشود دلم و میجوشد ، نگران تو میشوم ، نگران خودم و آینده ! 

راستی برایت تعریف کردم بعد از آن توبه ی آخرم خیلی خوددار شدم ؟ خدا کمکم کرد و من خوددار شدم در برابر گناه البته تا حدودی .‌‌..انقدر خوشحالم که خدا فقط خودش میداند ، شاید تو برایم دعا کردی ...

آن روز رفتم وادی السلام ، حیف که دیر می آیی و بابابزرگم را نمیبینی ، مهربان و دوست داشتنی بود و کیف میکرد که برایش چای بریزم در استکان کمر باریک خودش ! همیشه هم میگفت پیشمان بمان باباجان . آن روز که رفتم پیشش بغضم ترکید و برایش گفتم که نگرانم و هیچ کس نگرانیم را نمیفهمد ، گفتم که تنها ماندنم در دلهره ها شکنجه ست برایم ، گفتم الان که دلم شور میزند از آن بالا ، از بهشت برایم صبر بیشتری ارسال کند .

راستی ، من همیشه برایت دعا میکنم ، نذر که میکنم سلامتی و سربلندی توهم مدام ذکر میکنم ، میشود توهم برایم دعا بخوانی ؟ 

من حواسم را جمع کرده ام که نگرانت نکنم ، پس نگران نباش ، مصمم و جدی ... امیدوار و محکم هدفت را دنبال کن ! هرجا که خدا مناسب بداند من را به زندگیت اضافه میکند و تو را هم هدیه میکند به من ...

میشود محکم باشی ؟ فقط تو محکم باش من حواسم به همه چیز هست !


خانوم ِ امیدوار

مثلا من باشم و توباشی ، همه ی زیبایی های دنیا ..‌

باید یک روز با قطار برویم مشهد ، باید ! 

بلیط قطار را با عشق ، تا روز حرکت صدبار ببوسم ، نه اینکه مشهد نرفته باشم ...هیچکدام از آنها به باتو رفتن نمیرسد آخر .

چمدان که نه، ساک کوچکی را پر کنیم و سوار قطار شویم . به رویم بخندی ، بخندم و قطار حرکت کند ...

چند ساعت بعد گل دسته ها را ببینیم ، با هیجان ، با شور نشانت بدهم ، اشک هایم بریزد و دستانت حصار شانه هایم شود .

باید به محض رسیدن اول برویم حرم ، تاکسی روبه روی حرم بایستد ، پیاده شویم ! نگاهت که به گنبدش افتاد قطره های اشک باشد که صورتت را خیس میکند و من تند تند و پشت سرهم تشکر کنم از امام رئوف بخاطر تو ! 

زیارت نامه را باهم بخوانیم و ساعت از نیمه شب خیلی گذشته باشد ، نماز صبح را در حرم بخوانیم .‌‌‌..  .‌‌‌بگذار داستان را همین جا نگهدارم ، بقیه اش را تو در ذهنت بساز ....


برایم مهم نیست کلمات ِعاشقانه اگر نگویی ، جانم و فدایت شوم ها برایم کنار نگذاری ، نگویی دلم تنگ شده ، هیچ کافی شاپی در دنیا با تو نروم و تو روی هیچ صندلی به چشمهام خیره نشی ، همه ی خیابان ها شاهد قدمهایمان نباشند و اصلاً شبیه عاشق هایی نباشی که شنیده اَم ...

برایم مهم است ، که ، باشی ! و دوستم داشته باشی حتی اگر هیچ وقت نگویی..‌. برایم مهم است که مرد ِروزهای سخت باشی و خنده هات مرهم باشد همه ی زخم هارا  ... برایم مهم است که تا آخر مردانه باشی ...

خانوم ِ امیدوار